شبهای دلدادگی...

ساخت وبلاگ
  سی.پی.آر بیمارستان جای جالبیست.آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند ،گریه میکنند ،دعا میکنند.حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست.آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترستند از "نبودن" از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان ،از جای خالیه یک آدم...اتاق شوک جای بد و جالبیست .تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود.تمام خاطرات مرور میشود .تمام خوبی ها شبهای دلدادگی......ادامه مطلب
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freshteonse بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56

  سلام. این که اگه یک قدم سمت خدا بریم خدا ده قدم سمت ما میاد رو با بند بند وجودم حس کردم. همون سه شنبه شب همون زمان که نجوای شفا خواستن هام تو هق هق گریه هام گم شد. همون زمان که توسلم رو تو خونه ات زمزمه کردم  و باهات عهد بستم، عهد من اگر چه باید زودتر بسته میشد و زودتر عملی میشد اما گمون نمیکردم بتونم رو قولم بمونم. همون زمان دستاتو رو شونم گذاشتی و لبخند زدی ، آروم کنار گوشم زمزمه کردی: خودت ر شبهای دلدادگی......ادامه مطلب
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : میدهی,بایست, نویسنده : freshteonse بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56

 

نامها فقط آشنای گوشها نیستند

گاهی یک نام می شود آشنای قلب، می شود "آرامِ جان"

سلام بر شما "آرامِ جانهای بی قرار"

سلام بر شما "امیرِ مومنان به خدا"

نوشته شده در پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۶ساعت 16:32 توسط یاس|

شبهای دلدادگی......
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : السلام,امیرالمومنین, نویسنده : freshteonse بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56

  دل من... یک لحظه صبر کن اونقدر عصبانی نباش بزار من برات توضیح بدم اگه قانع نشدی اون وقت سراپا گوش میشم برا حرفات . خوب می دونم چقدر شکستی وقتی اون حرفها رو شنیدی. می دونم وقتی فلانی تموم قد جلوت ایستاد و اون حرفها رو زد چقدر به لرزه در اومدی من حتی فهمیدم اون حرفش برا این بودش که تو رو عصبانی تر کنه. شاید می خواست از کوره در بری اما اونجا کنارِ گوشم حرف قشنگی رو زمزمه کردی گفتی آروم  باش گفتی که شبهای دلدادگی......ادامه مطلب
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : حواسمان,نرویم, نویسنده : freshteonse بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56

  حال و هوای دلت گرم بماند که شهریور پایان گرمای تابستانی ماست نه آغاز دلتنگی های پاییزی... نکند با هر باد و بارانی بلرزد بخشکد زیر انبوهی از برگ ها. باران اگر بارید، سیل اگر جاری شد و جاده ها خیس از نبودن، تو اما حال و هوای دلت گرم بماند. دلبسته ی واژه ها، نگاه ها و دست ها نباید بود که با تکان خوردن هر شاخه بی درنگ، دلی یخ بزند... حال و هوای دلت گرم بماند که پاییز، فصل دلسپردن و ورق زدن خاطرات که شبهای دلدادگی......ادامه مطلب
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : بماند, نویسنده : freshteonse بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56

محسن جان! نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم. نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند. آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی... از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم. باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده. قدم به قدم با تو ، لحظه شبهای دلدادگی......ادامه مطلب
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : سالگرد,ازدواجمون, نویسنده : freshteonse بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56

 

 

حتی اگه یه فرشته هم باشی

بازم یکی پیدا میشه که صدای بال زدنت رو دوست نداره...

 

 

شبهای دلدادگی......
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : فرشته, نویسنده : freshteonse بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56

 

شهریور دختر ته تغاری تابستان

عجیب بوی پاییز می دهد

بوی باران...

نگاه آفتابش هم دیگر آنقدر سوزان نیست

شهریور انگار اصلأ دختر تابستان نیست...

نوشته شده در یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶ساعت 20:10 توسط یاس|

شبهای دلدادگی......
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : شهریور, نویسنده : freshteonse بازدید : 5 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56

تو مثل دعای 

 

مادرم

 

از ته دل می آیی...

شبهای دلدادگی......
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : محسنم, نویسنده : freshteonse بازدید : 3 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56

  چند روزی است که حس و حال غریبی دارم ، چند روزی است که احساس میکنم درسم ضعیف شده ، حافظه ام یاری نمیکند ، چند روزی است که فرمولهای ریاضی به کارم نمی آید، ساعتها ، روزها ، ماهها و سالها در کلاس های درس نشستم و یاد گرفتم چگونه محاسبه کنم ، چگونه از روابط طبیعی ریاضی به نتایجی زیبا و روح نواز برسم ،اما حالا دیگر این روابط به کارم نمی آید ، شاید هم من درسم را خوب یاد نگرفتم، شاید چیزهایی که یاد گرفتم شبهای دلدادگی......ادامه مطلب
ما را در سایت شبهای دلدادگی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : freshteonse بازدید : 5 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:56